بیانیه بهار بغداد انجمن های اسلامی عضو تحکیم وحدت طیف علامه سال 1382 همزمان با حمله آمریکا به عراق
بیانیه بهار بغداد انجمن های اسلامی عضو تحکیم وحدت طیف علامه سال 1382 همزمان با حمله آمریکا به عراق که به نوعی دفاع از این حمله و پیچیدن نسخه آن برای دیگر کشورهای غیرهمسو با آمریکا بود را در ادامه می خوانید:
متن کامل بیانیه تحلیلى دفتر تحکیم وحدت پیرامون تحولات عراق و منطقه
بگذارید تااین وطن دوباره وطن شود
- به شما حاکمان توصیه مى کنیم اکنون که اسکندرانى در جوارمان اتراق کرده و لنگر انداخته اند، به جاى کرکرى خواندن ها و رجز خوانى هاى بى پایه و تشدید تنش در ظاهر و چه بسا مصالحه و معامله در پشت پرده بر سرماندن در قدرت خود را مستحضر به پشتیبانى ملت نمایید
درست 20 روز پس از آغاز بهار، خبر سقوط بغداد و پایان استیلاى زمستان طولانى و پرمحنت 30 ساله حکومت صدام، تکان دهنده ترین خبرى بود که با آنکه از مدت ها پیش براى همگان (جز تحلیل گران صدا وسیما) دور از انتظار نبود اما واقعه به قدر کافى آنقدر بزرگ بود که مایه تفکر دور اندیشان و عبرت دلهاى عبرت بین گردد. گویى خداى محول الحول و الاحول دعاى حول حالناى ملت عراق را زودتر از دیگر ملل در ابتدای بهار، مستجاب کرده و در بهار طبیعت، بهار بغداد نیز فرا رسیده و فرصت در اختیار ملت قرار گرفته بود. نمایش کاخها و ساختمان هاى نیم سوخته و فرو ریخته حکومت عراق و تصویر مجسمه هاى سرنگون شده صدام که ملعبه کودکان بازار قرار گرفته، یادآور تکرار تاریخ، تکرار سقوط مدائن ها و یزد گردها، تکرار سقوط دارالخلافه ها و مستعصم ها و سقوط تمامى دیکت اتورها و مستبدان تاریخ است تا، اگر سقوط مدائن ها در طول این سالیان نتوانست مایه عبرت حاکمان گردد، باشد که سقوط بغداد ذهن حاکمان و مستبدان خیال اندیش جهان را روشن کند و به عبرتشان اندازد، که هر جا ملتى از شدت ظلم حاکمان ضحاک صفت خود چنان به تنگ آید که حقوق انسانى و آزادى و منابع اش را بدست حاکمان به تاراج رفته و منافعش را بر باد رفته بیند و از اصلاح امور خود ناامید و ناتوان گردد و دریابد که کاوه اى نیز دیگر پیدا نخواهد شد، اگر آرزوى آمدن اسکندرى نکند بر آمدنش افسوس نخواهد خورد و راه نخواهد بست و دیگر در آن زمان توسل به حربه اى چون استقلال و حفظ تمامیت ارضى براى آوردن هر بلایى بر سر ملت واکنشى در میان مردمان جز تمسخر و پوزخند نخواهد داشت و حاکمان را سودى نخواهد بخشید چرا که استقلال تنها زمانى براى یک ملت ارز ش خواهد بود که به بهانه آن مصالح و منافع ملى و حقوق انسانى افراد مورد تعرض قرار نگیرد.
البته جاى هیچ شک نیست که نفس ماهیت جنگ نه فقط در این زمان که در طول تاریخ و همواره امرى مذموم بوده و مى باشد. هجوم به سرزمین دیگر به هر عنوان و بهانه اى موضوع مطلوب و خوشایند نبوده و نیست. اما نباید فراموش کرد که همواره چیزهاى بدتر از جنگ هم هست که شاید براى برچیده شدن بساط آنها چاره اى جز جنگ نباشد و این مورد تأئید صلح طلب ترین و ضد خشونت ترین آگاهان و اندیشمندان نیز قرار گرفته که گاه براى ممانعت از اعمال خشونت هایى بزرگ چاره اى جز اعمال خشونت در بعدى اقلى تر نخواهد بود؛ سابقه تاریخ نیز نشان داده که با وجود نفرت همیشگى مردمان از جنگ و برافروزندگان نار جنگ، بسیارى جنگ ها و هجوم ها به عنوان آخرین راه حل، و موکدا فقط به عنوان آخرین راه حل مورد پذیرش قرار گرفته است.
بنابراین نقد حمله آمریکا به عراق از زاویه تنها مذموم دانستن حمله و جنگ و هجوم به کشورى دیگر نه تنها نقدى دقیق و جدى نبوده که تنها اعتراضى سیاسى و گاه غرض ورزانه خواهد بود چرا که در آن صورت، جنگ هاى صدر اسلام چون فتح مکه، حمله اعراب به ایران به منظور گسترش اسلام، حمله هلاکو به بغداد براى برچیدن خاندان مستبد عباسی، و در سالهاى اخیر حمله امریکا و ناتو به صر بستان براى پایان دادن به خودکامگى حکومت میلوسویچ و در همین سال گذشته حمله به افغانستان براى ساقط کردن جرثومه فسادى چون حکومت طالبان نیز مورد ذم و نکوهش قرار خواهد گرفت و معلوم نیست که بدینگونه تا کى باید شاهد ظلمهاى میلوسویچ ها و ملاعمر ها باشیم و تنها کار مفیدمان براى ملت مظلوم آن کشورها، شعار مرگ دادن در خیابان ها بر سر آن ظالمان و حکومتشان باشد و دیدن ریشخند و استهزاء ایشان و لذا باید گفت هر گاه ابتدایى ترین آزادیهاى مردمان یک سرزمین نادیده گرفته شود. ظلم حاکمان در قالب هاى مختلف چون نسل کشى و جنایت و قتل معارضان و دگر اندیشان، نقض حقوق بشر و سلب آزادیهاى اجتماعى افراد و در بند کردن اندیشمندان و خفه کردن صداى ملت براى آن ملک جارى و سارى باشد و امید و توان رفع این ظلم و دفاع از مظلومان در درون آن سرزم ین به مقتضاى سرکوب و ارعاب و خفقان حاکم، وجود نداشته باشد، آنگاه نه فقط آمریکا که هر کشورى و هر فردى حق دارد (و نه لزوما باید) به کمک آن ملت مظلوم و در بند آید و آن گاه صحبت از استقلال و تمامیت ارضى آن ملک بى معنا خواهد بود و دیگر وجود حصارها و مرزهاى صورى منافى حق دفاع از مظلوم نیست هر چند که نیت چنین کمکى از سوى کشورى بیگانه نیتى منفعت طلبانه و نه دلسوزانه باشد.
لذا تحلیل و تفسیر مطرح شده از مفهوم استقلال بدین معنا که با مطرح نمودن خط قرمز گونه آن هر حاکمى بتواند هر کارى در آن محدوده انجام دهد اعتبارى نخواهد داشت. و این تصور که مثلا حضور شخصى چون صدام به علت آنکه عراقى است و بومى عراق بهتر از شخصى چون گارنر یا برمر که آمریکایى است مى تواند مصالح و منافع ملت عراق را تأمین کند با نظر به سابقه تمامى دیکتاتورهاى بوم ى تاریخ از پایه باطل و غلط است.
اما به نظر مى رسد حمله آمریکا به عراق حداقل از دو منظر قابل نقد و اشکال جدى باشد که نمى توان آنها را نادیده گرفت.
اولا: نخستین جنبه و نتیجه منفى این جنگ شاید على رغم تصور و ادعاى مقامات آمریکایى رشد و گسترش زمینه هاى معرفتى بنیاد گرایى و تقویت حربه ها و بهانه هاى بنیاد گرایان در جهان به خصوص در کشورهاى اسلامى باشد تا با تهییج مردمان به توجیه رفتارهاشان پردازند. و براى بسیارى از رهبران فاسد گروههاى بنیادگرا در کشورهاى اسلامى بهانه اى بدست خواهد داد که با علم کردن پیراهن عثمان گونه ای، ضمن صدور مجوز و فتاواى خشونت و ترور و قتل در تمامى جهان، زمینه رواج و توسعه اندیشه هاى ضد غربى و نفى تمامى دستاوردهاى مثبت غرب بر ایشان فراهم گردد و مانع از شکل گیرى و پیشرفت گفت و گوى سازنده غرب و اسلام در تمامى کشورهاى اسلامى شود و به فرآیند توسعه و رشد عقلانیت و تقویت جنبش هاى فکرى در کشورهاى اسلامى ضربه جدى وارد ساخته و در عوض بر س رعت هیجان گرایى و پوپولیسم و لمپنیسیم در این کشورها خواهد افزود.
دومین اشکال نهفته در نحوه کار مقامات آمریکایى در جریان حمله به عراق که با سرپیچى آشکار از قوانین جهانى و تقابل جدى با سازمان ملل متحد و بسیارى از کشورها به خصوص بسیارى از هم پیمانان سنتى آمریکا همراه بود این است که از این پس این امر بهانه اى بدست کشورهاى قویتر و داراى امکانات نظامى بیشتر و بزرگتر مى دهد که کشورهاى کوچک تر و ضعیف را به هر بهانه اى که خود تشخیص دهند بى آنکه رأى سازمان ملل را جدى انگارند تحت سلطه خود آوردند و بر آنها حمله برند و در آن صورت به عنوان مثال حمله و لشکرکشى روسیه به چچن، و حمله چین به تایوان توجیه پذیر مى نماید. که نتیجه آن اصالت دادن بیش از پیش به قدرت و شاید هرج و مرج بین اللملى خواهد بود.
البته در کنار دو اشکال فوق الذکر که بر نقس و ماهیت چنین حمله اى مترتب است اشکالات و اتفاقات ناگوار تحقق یافته در محتواى این حمله همچون کشته شدن تعدادى از کودکان و زنان و غیرنظامیان بى گناه و نیز حمله به مقر خبرنگاران و عکاسان جنگ را نیز باید افزود هر چند که چنانچه گفته شد به هر حال هر جنگى دقیقا به علت بعضى از تبعات منفى اجتناب ناپذیرش به ناچار حاوى این اتفاقات و فجایع مى باشد که هر زمان انجام جنگى ناگزیر باشد اگر نمى توان این تبعات را به صفر رساند ولى قطعا این مسوولیت بر آغاز کنندگان جنگ خواهد بود که سعى در به حداقل رساندن این تبعات داشته باشند.
اما در کنار معایب ذکر شده، ذکر برخى حسن هاى نسبى آن نیز دور از انصاف نیست:
اولا: براى برچیدن بساط حکومت خودکامه و دیکتاتورى سیاه صدام و پایان دادن به خیال بافى ها و کشورگشایى هاى هوسرانانه وى ، شاید هیچ راهى عملى تر، سریعتر و کم هزینه تر از آنچه که در جریان حمله به عراق رخ داد، نباشد چرا که در طول این 30 سال و به خصوص 10 سال اخیر ثابت شده بود که حکومت صدام نه با شعار مرگ بر صدام میلیون ها ایرانى در طول جنگ و الموت لصدام میلیون ها عراقى مظلوم و در بند وى و نه با توان حکیم و چلبى و بارزانى و طالبانى و ... ساقط شدنى نبوده و اگر به فرض محال به تصور قیام و انتفاضه اى این حکومت برچیده شدنى هم مى بود، قطعا آمار کشته شدگان و تلفات چنین انتفاضه اى در عراق به مراتب بیش از دهها برابر تلفات حمله آمریکا به عراق بود بنابراین براى سرنگونى صدام، نه قیام و انتفاضه، نه شعار و نفرین و نه حتى کودتا هیچیک عملى و کافى نبود و تنها راه ممکن اعمال زور و فشار و حتى حمله نظامى از سوى سازمان ملل و یا یک قدرت نظامى برتر بود و اگر بپذیریم که در روزهاى پایانى جنگ بالاخره صدام هم کمترین عمل عقلانى ممکن را انجام داده و خود و شهر را تسلیم نیروهایى آمریکایى کرده باشد باید اکنون افسوس خورد که چرا 20 روز پیش از آن، دست از قدرت نکشید و لااقل براى یکبار هم که شده، جان و مال و منابع ملت را ف1 ɇاى خیال بافى ها و خوش خیالى هاى ناشى از توهم قدرت خویش و مشتبه شدن امر بر وى نمى نمود. البته در این میان ناراحتى و عصبانیت برخى مقامات حکومت ایران و صدا و سیما از پایان یافتن سریع جنگ با وجود ادعاى دلسوزى براى جان و مال ملت عراق عجیب مى نماید و معلوم نیست که انتظار چه فاجعه اى و چه جنگ فرسایشى و پرهزینه اى با چقدر کشته براى ملت عراق مى کشیدند که اکنون با برآو1 ɉده نشدن آن، مقاومت نکردن ارتش عراق را در روزهاى پایانى با حرص ننگین مى خوانند و فراموش کردند که تمام نظام حکومتى صدام و ارتش و گاردش خود بزرگترین لکه ننگ تاریخ عراق بوده و خواهند بود.
دوم : در خصوص تلفات جنگ نیز باید گفت که این تلفات و خسارات در طول آن 20 روز هر چه باشد، اگر کمتر نباشد قطعاً بیشتر از خسارات و تلفات و اعدام هاى یکى دو ماهه اخیر حکومت صدام نبوده و نیست ، بنابراین در کنار عمل بدى همچون حمله و یورش نظامى آمریکا به عراق وقتى به اتفاق بدترى چون ادامه حکومت صدام بر مردمش و حضور وى در منطقه مى رسیم ، این حمله را اگر نه بهترین, حداقل به تر مى یابیم.
اصولاً در سیاست نه مى توان صرفاً بر اساس رویاها همواره انتخاب خوب از بد نمود. بنابر این انتظار سقوط بدون درد و خون ریزى حکومت اقتدارگرا و سفاک و سراسر نظامى صدام که به مدت 30 سال ، حیات ملت عراق را در چنگال آهنین خود گرفته بود انتظارى ناممکن و بلکه غیرعقلانیست.علاوه بر این براى وقوع اتفاقى بهتر نسبت به واقعه اى بدتر ، نباید به دنبال انگیزه هاى معصومانه و پاک عاملان بود. اگر در آن دنیا اعمال را با نیات مى سنجند در این دنیا و به خصوص در عالم سیاست چاره اى جزتحلیل وسنجش اعمال با خود اعمال نیست و اصولاً آنان که نمى خواهند کارى صورت گیرد و از ترس آنکه مبادا کوچک ترین تحول و تغییرى در منطقه دامن آنان را نیز بگیرد ، به دنبال توقف هر تحول و اقدامى هستند و چون صراحتاً نیز نمى توانند این قصد را ابراز دارند ، عوام فریبانه، بهترین گزینه را ( فارغ از عملى بودن یا نبودنش ) با هیاهو و داد و فریاد در مقابل گزینه ممکن بهتر قرار میدهند و در تقابل و انتخاب بد از بدتر ، خوب انتزاعى غالباً غیر ممکن را به میان مى آورند.
قطعاً بر کسى پوشیده نیست که انگیزه هاى آمریکا از حمله به عراق ، صرفاً انگیزه هاى معصومانه و خالصانه و دلسوزانه اى چون نجات مردم عراق و برقرارى دموکراسى و دفاع از حقوق بشر و آزادى نبوده و نیست و این امرى کاملاً مسلم است که مهمترین انگیزه آمریکا تامین منافع خود و بهره بردن بیشتر از عراق است.
اما مگر کدام کشور مهم ترین انگیزه اش در رفتارها و روابط بین المللى منفعت نیست؟ بنابراین چاره اى نیست جز آنکه در تعاملات بین کشورها دیپلماسى نحوه دستیابى به این منفعت گونه اى باشد که نسبت به وضعیت قبل شرایط مطلوب ترى براى اکثریت کشورهاى منطقه ( و نه لزوماً بهترین شرایط براى همه ) فراهم گردد.
حمله آمریکا به عراق و سرنگونى صدام هم براى مردم عراق و هم براى کشورهاى منطقه دقیقاً همان شرایط مطلوب تر ( نسبت به وضعیت قبل ) و به عبارت دقیق تر یک فرصت است که حال در مدیریت سیاسى کشورهاى منطقه درایت و تدبر نیاز است تا بتوانند از این فرصت در جهت منافع ملى کشورشان استفاده نمایند. (چنانچه سقوط طالبان نیز چنین بود).
هر چند که براى قضاوت نهایى در مورد سرنوشت عراق هنوز زود است و قضاوت در این خصوص را باید به آینده واگذار نمود اما اگر مردم عراق و کشورهاى منطقه بتوانند از این فرصت استفاده کنند چه بسا امرى مبارک و میمون هم باشد.
مى توان براى حول حالنا الى احسن الحال دعا کرد اما در عمل گاه چاره اى جز رضایت به حسن حال به جاى احسن الحال نیست.
در اینجا جا دارد به گروه هاى عراقى نیز براى پرهیز از افتادن در ورطه خیال اندیشى و خود محور بینى توصیه اى جدى صورت پذیرد و اینکه اول پایگاه و جایگاه خود را در میان مردم عراق بشناسند و تحت تأثیر شعارهاى القاء شده ، تمامیت ارضى عراق را به مخاطره نیاندازند و از این فرصت جهت تصفیه حساب هاى خود و کشمکش بر سر سهمشان از کیک قدرت بهره بردارى نکنند که اگر این گونه باشد قطعا ، حکومت گارنر و پل برمر به مراتب براى ملت عراق به صلاح تر و مناسب تر است.
سوم : آنکه علیرغم تصور برخى ، ضرر ادامه و وجود حکومت صدام براى اسلام و منطقه و حتى براى مردم فلسطین و منفعت دراز مدت ادامه این حکومت براى اسرائیل در طول این سال ها به مراتب بیشتر از سایر کشورهاى منطقه و حتى کشورهایى بوده که با اسرائیل مصالحه داشته اند.(نظیر ترکیه و مصر)
براستى ضرر تجاوز عراق به ایران و وقوع 8 سال جنگ با ضرر کدام اقدام اسرائیل براى ما برابرى مى کند ؟ ضربه اى که 8 سال جنگ بین دو کشور مسلمان ایران و عراق نصیب اسلام و مسلمین کرد با کدام عمل حکومت اسرائیل بر علیه کشورهاى اسلامى قابل مقایسه است ؟ و یا ضررهاى اقتصادى و اجتماعى و انسانى حمله عراق به کویت براى ملت مسلمان عراق و کویت و حتى عربستان بیشتر به تضعیف اسلا م انجامید یا اقدام سادات در مصالحه با اسرائیل و یا دوستى هاى ترکیه و اسرائیل؟
فراموش نکنیم که تمامى عزادارى ها ، تجمعات ، راهپیمایى ها و اعتراضات نشان داده شده از سوى مردم عراق در این روزها ، در طول حداقل 30 سال گذشته در سایه حکومت صدام ناشدنى و غیر قابل امکان بود و این همه انجام آزادانه اعتراضات و راهپیمایى ها و برگزارى آزادانه بزرگترین تجمع و عزادارى شیعیان عراق امروز در سایه حکومت آمریکایى جى گارنر صورت پذیرفته است.
اما تحولات اخیر منطقه و حمله آمریکا به عراق براى مردم کشورهاى همسایه و از جمله ایران ، جداى از تهدیدات و خطرات آن که خواه نا خواه موجب ایجاد شرایط بلاتکلیفى و عدم ثبات و نوعى حالت تعلیق سیاسى است و تائید این سخن که حضور بیش از پیش آمریکا در منطقه مسبب تولید نوعى ناامنى براى منابع و سرمایه هاى بالقوه و بالفعل کشورهاى منطقه است ، از سوى دیگر خود یک فرصت است ، فرصتى در وهله اول براى رهایى از تشویش تصمیمات مجنون وار صدام و فرصتى براى راحت شدن از شر حکومت بعثى وى.، حمله آمریکا به عراق ، فرصتى است براى مردمان کشورهاى منطقه براى فشار به حاکمان خود مطلق انگار براى رها شدن از زور و ظلم و جور و تزویرشان فرصتى است براى آزادى خواهان تا به حاکمانشان بفهمانند که ماندن در قدرت و ادامه پادشاهى و خلافت و ولایت و امیرى به سیاق پیشین برایشان هزینه دارتر از گذشته است و ترک تازى ها در عرصه داخلى به هر دلیل از دلخوش کردن به ارتش و گاردشان گرفته تا دل سپردن به باج دادن هاى نفتى و تا تصور مشتبه شدن امر براى ولایت مردمان دیگر آن چنان هم بى مدعى نیست.
اما استفاده از این فرصت و بهره بردن از این امکان پیش رو ، مستلزم شجاعت است و دلیرى و نه زبونى و تعارف و معامله و مصالحه ، شجاعت گفتن حقایق پنهان سانسور شده به دست خودمان در این سال ها و دلیرى پرده درى از دروغ ها و فریب هاى تحمیل شده بر ذهن مردمان در لفافه هایى به نام اسلام و دین و سنت و انقلاب و ... و قدس و فلسطین و مبارزه با استکبار جهانى و هزاران هزار واژه مسخ شده در این سال ها.
شجاعت در اجبار حاکمان براى بیرون آمدن از جهل مرکب ندانستن و ندانستن که ندانستن ، شجاعت ایستادن و ستاندن دلسردى و بى تفاوتى روشنفکران و نخبگان و نجات واژگانى چون دمکراسى و عدالت و حقوق بشر و آزادى از دست دشمنان فرصت طلب و دوستان فرصت سوز تا ملعبه دست شیخ و مفتى و محتسب نگردد.
خواستن دلیرانه و بى تعارف آنچه که سال هاست ملت مى خواسته و با مسامحه دوستان و رعب دشمنان نتوانسته بر آن دست یابد و اگر نه که چنین خواستن میسر نیست شجاعت در ترک قدرت ملال آور و تن پرور و فرصت سوز در جهت استیفاى حقوق به حق ملت.
فراموش نکنیم که فرصت ها جون ابر بهارى است که اگر قدر وقتشان نشناسیم و کارى نکنیم بس خجالت که از این حاصل اوقات خواهیم برد.
اما سخنى هم با مسئولین و حاکمان نظام جمهورى اسلامى ایران؛ دیدیم که بر خلاف تحلیل هاى مسئولان و تحلیل گران خرد و درشت صدا و سیمایتان ، آمریکا در کمتر از 20 روز یکى از قوى ترین ارتش هاى منطقه را به تسلیم وا داشته و بر خلاف اظهار نظر قاطع و به قول ایشان ، موثق وزیر محترم اطلاعات نه پشه هاى باتلاق ها و مرداب هاى عراق و نه بنا به تشخیص فرماندهان سپاه اشتباه تاکتیک هاى نظامى نیروهاى آمریکایى در گسترده کردن خطوط مواصلاتى و عدم تمرکز محورهاى حمله و نه مصاحبه هاى سعید الصحاف ونه فتاواى جهاد به زور صادر شده برخى مراجع و نه مقاومت مردمى مورد ادعاى صدا و سیما و شبکه العالم ، هیچیک نتوانست بیش از 20 روز مانع از تصرف عراق گردد.
حال بازشمایید و فرصت هاى از دست رفته و فرصت هاى در حال تبدیل به تهدید. باز هم آخرین هشدارهاى ناصحان و دلسوزان به شما براى نجات منافع ملى و از دست ندادن فرصت ها تا حداقل این بار بیدار شوید و مشروعیت از دست رفته را با اعتبار قائل شدن براى اراده ملت و تن دادن به خواستشان بازگردانید.
از دست ندادن فرصت نه به معنى تسلیم شدن در برابر قدرت خارجى بلکه به معناى خوددارى از هر عملى از سوى حاکمیت که نافى حقوق ملت و مخدوش کننده هویت جمعى رو به ضعف مردم ایران است . از خاطر نبرید آنچه به رغم تمامى قصه سرایى ها و تحلیل هاى استراتژیست هاى زبده صدا و سیما در باب قدرت و ثیات امنیتى رژیم صدام در نهایت به سقوط بیست روزه دیکتاتور عراق انجامید ; اضمحلال کام ل هر گونه هویت ملى مردم عراق زیر فشار خرد کننده سى سال حکومت مستبدانه و اقتدارگراى صدام بود و هم ازین رو بود که مردم عراق براى رهایى از یوغ حکومت خونریز مستبد حزب بعث به دخالت خارجى تن دادند و مهمانان ناخوانده منادى آزادى را بر میزبانان چندین ساله فاشیست مسلک مدعى پاسداشت هویت عربى ترجیح دادند.
از دست دادن فرصت ها یعنى بستن بیش از ده ها روزنامه و نشریه و دوختن دهان صدها متفکر و دگر اندیش. از دست دادن فرصت ها یعنى حمله به دانشجو و دانشگاه و ویران نمودن اعتماد دانشگاهیان و نسل جوان به آینده ملک و مملکت است . از دست دادن فرصت ها یعنى به زندان افکندن روزنامه نگاران و اندیشمندان به بهانه کنفرانس سه روزه برلین و صدور حکم صد ساله زندان براى موسپیدان نهضت آزادى و نیروهاى ملى مذهبى که تنها جرمشان دل سوزاندن براى کارآمد ساختن نظام جمهورى اسلامى بوده و بس.
و در یک کلام از دست دادن فرصت ها یعنى "تسلیم نشدن در برابر خواست ملت".
خواست ها و حقوقى همچون حق داشتن آزادى و حقوق انسانى برابر بدون درجه بندى شدن حقوق شهروندى (ماده 1و2و3 اعلامیه حقوق بشر)و قرار نگرفتن تحت شکنجه و عدم برخورد تحقیر آمیز و رفتار غیر انسانى ( ماده 5 )حق تساوى در برابر قانون و حمایت یکسان از افراد و حق اعتراض به تبعیض ( ماده 6و7 ) حق عدم توقیف ، حبس و تبعید خودسرانه ( ماده 9 ) حق برخوردارى از مساوات در دادرسى و انجام دادرسى م& صفانه و عادلانه و علنى ( ماده 10 ) حق برائت از جرم و گناه قبل از اثبات جرم در دادگاه ( ماده 11 ) حق عدم مداخله خودسرانه حکومت در زندگى خصوصى و عدم تعرض به حیثیت و آبروى افراد ( ماده 12 ). حق آزادى اظهارعقیده، چه فردى و تنها و چه علنى و جمعى و به اتفاق دیگران ( ماده 18 ) حق آزادى عقیده و بیان،چه آزادى در بیان عقاید بدون مداخله و مزاحمت و چه پس از بیان و آزادى در طلب و نشر عقاید و اف کار ( ماده 19 ) حق برگزارى اجتماعات و تشکل ها ( ماده 20 ) و از همه مهمتر حق تعیین سرنوشت و نوع حاکمیت براى ملت بر مبناى اعتقاد به اراده ملت به عنوان اساس قدرت حکومت ( ماده 21 ) و سایر حقوق بنیادى دیگر که متأسفانه در طول این سال ها به دست حکومت تضییع شده و به یغما رفته است .
و فراموش نکنید که هر کس تنها در قبال حکومت و جامعه اى که در آن رشد آزادانه و کامل شخصیتش ممکن باشد و حقوق و آزادى هایش در جامعه اى دموکراتیک به رسمیت شناخته شده و تأمین گردد وظیفه خواهد داشت ( ماده 29 ) و در برابر حاکمیتى که نه حقوق و آزادى هاى فردى و اجتماعى ملت را رعایت مى کند ، نه براى حق آزادى بیان و عقاید افراد و داشتن مطبوعات آزاد و مستقل احترامى قائل است و ن& تأمین کننده رفاه اقتصادى و امنیت اجتماعى جانى و روانى جامعه مى باشد و نه اجازه اظهار نظر به دگراندیشانش مى دهد و نه حق تعیین سرنوشت و تصمیم گیرى براى ملتش بر اساس منافع ملى به رسمیت مى شناسد و راى و انتخاب ملت را با انواع و اقسام محدودیت ها و حکم ها و اعمال نفوذهاى فراقانونى به سخره گرفته و تنها ملعبه اى براى ژستهاى سیاسى حکومت مى داند و رئیس جمهور و وکیل و نماینده منتخب ملت را دست بسته حاکمیت مطلقه مى خواهد و در تصمیم گیرى هایش براى ملت نه بر اساس منافع ملى که تنها بر اساس توهمات و مشتبهات و خیال پردازى ها و رویا پرورى هاى ذهنى خود به قیمت از دست رفتن فرصت ها و امکانات و منابع تصمیم مى گیرد .ملت نیز در قبال چنین حاکمیتى احساس وظیفه نخواهد کرد.
بنابراین به شما حاکمان توصیه مى کنیم اکنون که اسکندرانى در جوارمان اتراق کرده و لنگر انداخته اند ، به جاى کرکرى خواندن ها و رجز خوانى هاى بى پایه و احساسى و القاء توهم قدرت به خود و تشدید تنش در ظاهر و چه بسا مصالحه و معامله در پشت پرده بر سرماندن در قدرت یا با رعایت آنچه که تا کنون رعایت نکرده اید خود را مستحضر به پشتیبانى ملت نمایید تا لااقل بهانه ستانده و اصلاح امور را میسر سازید و یا از قدرت فاصله بگیرید تا حداقل جان و مال و منافع ملت را بیهوده فنا نسازید.
و بگذارید تا این وطن براى ملت دوباره وطن شود.
والسلام
انجمن اسلامى دانشجویان دانشگاههاى :
صنعتى امیر کبیر، صنعتى شریف، صنعتى خواجه نصیر، صنعتى اصفهان، تربیت معلم تهران، علامه طباطبایى، الزهرا، شیراز و علوم پزشکى، تربیت معلم تبریز، علوم پزشکى ایران، اصفهان وعلوم پزشکى، محقق اردبیلى، بوشهر و خلیج فارس، اراک، امور افتصادى و دارایى تهران، پست ومخابرات، بوعلى سینا همدان، رازى کرمانشاه، شهید باهنر کرمان، شهید صدوفى یزد، زنجان، دانشگاه شهرکرد و دانشگاه زابل